محبتکردن به بعضیها، باعث بدعادتی میشه!
پدری برای پسرش تعریف میکرد که:
گدایی بود که هر روز صبح وقتی از
این کافهی نزدیک دفترم میآمدم بیرون
جلویم را میگرفت.
هر روز یک 25 سنتی میدادم بهش…
هر روز، منظورم اینه که اون قدر روزمره
شده بود که گدائه حتی به خودش
زحمت نمیداد پول رو طلب کنه.
فقط براش یه 25 سنتی میانداختم.
چند روزی مریض شدم و چند هفتهای زدم بیرون و وقتی دوباره به اون جا برگشتم میدونی بهم چی گفت؟
گفت: «سه دلار و پنجاه سنت بهم بدهکاری…!»
اینو همیشه یادت باشه
” لطف مکرر، میشه حق مسلم”
پس زیادی خوبی نکن….
دڪتر انوشه
‼️
خود را سرباز در خانه هر مسلمانی میبینم که در معرض خطر است..
سرباز وظیفه پاسدار، قاسم سلیمانی
سالگرد شهادت، قهرمان
🌹#پندانه🌹
🔖اگر واقعاً بخواهیم کاری انجام شود، ⬅️ راهی پیدا خواهد شد.
اهمیت چیزی، از تلاش خود ما برای حفظ و نگهداری☘️ آن مشخص میشود.
#خانواده
#خواستن
#توانستن 🔖
📗 منبع: کتابچهی کلامی از جنس حکمت
◀️ جامعة الاحکام | مرکز آموزش احکام و سبک زندگی اسلامی
یاحسین بن علی ادرکنی…..

یه کنج از حرم بهم جابده….

اینارو یک روز میفهمیم که دیره:
🔸اون همه حرصی که خوردم ارزش یک لحظه معده درد الانم نداشت.
🔸چقدر خنده دار بود اشکایی که برای معدل و کنکورم می ریختم
🔸چقدر نادون بودم که حرف یه احمق منو شب تا صبح بیدار نگه می داشت.
🔸کاشکی بیشتر ورزش میکردم تا علایم پیری رو کمتر تو خودم حس میکردم
🔸کاشکی بیشتر از زندگی لذت میبردم، به حرف مردم کمتر اهمیت میدادم
#مشاوره 🌺
🏝در این دنیای بزرگ
جایی هم آخر برای تو هست،
راهی هم آخر برای تو هست.
در زندگانی را که گِل نگرفتهاند!
روز کسایی که وقتی میخوای ماچشون کنی میگن اگه دوسم داشتی اذیتم نمیکردی مبارک (:
#روز_مادر
#حال_خوب
♻️«داا» در زبان لکی ، به مادر گفته می شود.واژۀ داا از دو جزء دا و آ ساخته شده است. دا به همان معنایی که در دهخدا آمده، و آ تاکید موکد بر داد و دهش و ساختن دارد…
صحنهسازی ممنوع
در یکی از سفرهای رهبر معظم انقلاب به استان مازندران، آقا وارد منطقه محرومی به نام «ارس ماخوســت» شدند. معظمله وقتــی برای بازدید به مدرســهای وارد میشوند، مشاهده میکنند که تمام میز و صندلیها نو اســت. آقا احتمال میدهند که این کارها تشریفاتی است و برای ورود معظمله این کارها انجام گرفته است. ایشان با تیزبینی و ذکاوتی که دارند از بچهها ســؤال کردند که: “به من بگویید این میز و صندلیها را کِیْ برای شــما آوردهاند". یکــی از بچههای کلاس جواب داد: آقا! همین دیروز اینها را آوردهاند. آقا نگاه عتــابآلودی به آن مســئول انداختنــد و فرمودند:” ضرورت ندارد بخاطر مســئولینی که خودشان نسبت به مشکلات واقفند، بخواهید صحنهسازی
کنید.”
داستان کوتاه
🔹 روزی شخصی در کوچه ای میگذشت، ناگهان غلامی را دید. از اینکه چشم بر زمین دوخته خوشحال شد و قصد خریدنش را کرد. از او پرسید می توانم تو را به غلامی برگزینم؟
گفت:آری.
گفت: نامت چیست؟
گفت: هرچه تو بگویی.
گفت: از کجا آمده ای؟
گفت: هر کجا که تو بخواهی.
گفت: چه کار میکنی؟ گفت: هر چه تو بگویی.
ناگهان صاحب به گریه افتاد و گفت: ما نیز باید برای صاحبمان (خدا) اینگونه باشیم و رو به غلام کرد گفت: تو آزادی
.
☕️ #یک_فنجان_تفکر
هر بار که پدرم برنج جدیدی می خرید، مادرم پیمانه را کمتر از همیشه می گرفت.
می گفت طریقه ی طبخِ برنج ها، با هم فرق دارد، همه شان یک جور، دم نمی کشند، نمی شود طبقِ یک اصل و برنامه، پیش رفت!
برای همین بود که بارِ اول، مقدارِ کمتری می پخت تا به قولی برایِ دفعاتِ بعدی پیمانه “دستش بیاید"، یا اگر خراب می شد، اسراف نکرده باشد!
آدم ها هم دقیقا همینند.
قبل از اعتماد و بذلِ محبت، آن ها را خوب بشناسید،
از تنهاییِ تان ، به هرکس و ناکس پناه نبرید!
نه هر آدمی لایقِ همنشینی است،
نه می شود با تمامِ آدم ها، یک جور تا کرد!
بعضی ها جنسشان از همان اولش خراب است و با هیچ اصل و منطقی اندازه ی باورهای شما قد نخواهند کشید…
حواستان باشد ؛
مبادا محبت و توجهِ خودتان را اسراف کنید!