#شعــر☕️?
دل به دل راه ندارد که به عینی دیدم…
دل من غرق در آشوب و لبش خندان بود!
فرم در حال بارگذاری ...
#شعــر☕️?
شعرهايم از خودم سرسختتر دل بستهاند
من فراموشت کنم اين ها که ول کُن نيستند
فرم در حال بارگذاری ...
#شعــر☕️?
همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد
و سرا پای وجودم نگران خواهد شد!
میزنم ساز مخالف دو سه روزی اما
عاقبت هر چه که او گفت همان خواهد شد
#طنز?
فرم در حال بارگذاری ...
#شعــر☕️?
همچو سیلۍ ڪه بیاید ببرد شهـرۍ را
آمدۍ نقطه به نقطه دل من را بـردۍ…
#سیدعلی_رضایی
فرم در حال بارگذاری ...
#شعــر☕️?
میروی داغ نگاهت به دلم میماند…
و به خواب آمدنت معنی شقالقمر است!
#پویا_جمشیدی
فرم در حال بارگذاری ...
#شعــر☕️?
ای رفته زِ دل راست بگو بهرِ چه امشب
با خاطرهها آمدهای باز به سویم…؟!
#سیمین_بهبهانی
فرم در حال بارگذاری ...
#شعــر☕️?
چنان به درد تو پیچیده است روح و تنم؛
اگر نمیرم از آن، زنده هم نخواهم ماند…
#یاسر_قنبرلو
فرم در حال بارگذاری ...
کوچه باغ اناری
فرم در حال بارگذاری ...
طبیعت زیبای پاییزی
فرم در حال بارگذاری ...
عکسی از طبیعت زیبا
فرم در حال بارگذاری ...
شهادت آرزوی همیشگی «نورمحمد» بود. او از سن ۱۸ سالگی همه آموزشهای نظامی را در افغانستان دیده بود و در افغانستان علیه طالبان جنگیده بود. وقتی «گل محمد»، برادر و همرزمش، در جنگ با طالبان شهید شد، دلتنگی و داغ شهادت برادر، در دل نورمحمد ماند و سالها حسرت شهادتی را خورد که روزی برادرش شد و قسمت او نشد.
بالاخره این حسرت در ۳۸ سالگی و در ۱۵ اردیبهشت ۹۳ به پایان رسید و شهید نورمحمد قاسمی، این فرمانده دلاور فاطمیون، در سوریه و در مبارزه با داعش، شربت شهادت نوشید و به برادر شهیدش گل محمد قاسمی پیوست. شادی ارواح طیبه این دو برادر شهید صلواتی هدیه کنید.
#آرزوی_شهادت #اسلام_بدون_مرز
فرم در حال بارگذاری ...