دوست خوبم
نه طبقِ مُد دوستت دارم نه به حکمِ سُنَت
همه چیز بنا بر فِطرت است خوبها دوستداشتنیاند مثلِ تو… ???>
#یغما_گلرویی
فرم در حال بارگذاری ...
چشمانِ تو بازارچه یِ
ناز فروشی است
یک عالمه دل پیشِ تو
سرگرمِ خرید است
#جواد_مزنگی
فرم در حال بارگذاری ...
مگه آدم نفس کشیدنشو یادش میره?
که من تــو رو یادم بره..؟!
فرم در حال بارگذاری ...
⭕️ نه بگو و نه بنویس!!
?آیتاللهالعظمی #جوادی_آملی:
✅ چیزی که نمیتوانی در #قیامت از آن دفاع کنی، نه ببین، نه بشنو، نه بگو، نه بنویس.
♻️پ.ن: قابل توجه هممون:)
#فضای_مجازی
فرم در حال بارگذاری ...
و یک روز خدا ،
ما را با خوشی های تهِ جیبش ،
خوشحال خواهد کرد ?!
فرم در حال بارگذاری ...
من شنیدم که پشیمان شدهای، اما حیف!
دیگر اکنون شدهام پیر به پایت… چخبر؟!
#سعید_فتحی
فرم در حال بارگذاری ...
کسی که صاحبی ندارد
فرم در حال بارگذاری ...
گل بگیرید دهانشان را
فرم در حال بارگذاری ...
قلب مرا از اول به نامتان زدند حسین…..
فرم در حال بارگذاری ...
?اکبر نسبت به ازدواج جوانان مجرد خیلی اهتمام داشت.
بعضی مواقع به شوخی می گفت: من چهل تا داماد دارم. چون واسطه ازدواج چهل نفر شده بود. با خانمش صندوق خیریه ازدواج تشکیل داده بودند تا ازدواج های آسان را ترویج کنند.
?یک روز بهش گفتم: حاجی! بهتر نیست اسم دفتر محل کارمان را به “سر دفتر عقد و ازدواج” تغییر بدهیم. خیلی کم اتفاق می افتاد که د ردفتر مان عقد ازدواج بچه های سپاه برگزار نشود. یک بار که آقای ناطق نوری وزیر کشور وقت به دفتر مان آمد ، سه خطبه عقد برگزار شد.
“شهید اکبر خرد پیشه شیرازی”
✍کتاب امیر دریا دل
#بیقرار_شهادت
#ازدواج
فرم در حال بارگذاری ...
✍️یه موتور گازی داشت که هر روز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت.
✨یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود، رسید به چراغ قرمز.
ترمز زد و ایستاد.
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد:
الله اکبر و الله اکــــبر…
نه وقت#اذان ظهر بود نه اذان مغرب.
اشهد ان لا اله الا الله…
➕هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید❗️
چش شُدِه؟!
قاطی کرده چرا؟!
?خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید؟ چطور شد یهو؟ حالتون خوب بود که!
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت: مگه متوجه نشدید؟
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش# بی_حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن.
♦️من دیدم تو روز روشن جلو چشم #امام_زمان داره #گناه میشه؛ به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه، دیدم این بهترین کاره!
همین!
?شهید مجید زین الدین
?یادشهداباصلوات?
#منتظران_یار
فرم در حال بارگذاری ...